loading...
سایت آموزشی
بانو بازدید : 139 چهارشنبه 15 بهمن 1393 نظرات (0)

میخوام تو این پست بیوگرافی محسن چاووشی رو براتون بذارم امیدوارم خوشتون بیاد


محسن چاووشی یکی از خوانندگان جوان و پرطرفدار ایرانی است . او در هشتم مرداد ماه 1358 ، در خرمشهر متولد شد. رشتهً تحصیلی او حسابداری است .فعالیت موسیقی را تقریبا از سالهای 70 شروع کرده و بتدریج بالا آمده تا اینکه دراواخر سال 1383 اولین آلبوم خود را منتشر کرد

محسن چاوشی متولد خرمشهر است ، فرزند پنجم خانواده و دارای دو خواهر و سه برادر.اصلیت پدر و مادر وی به کردستان بر می گردد، اما با توجه به شرایط کاری پدرش که کارمند شرکت نفت بود به خرمشهر مهاجرت کردند و محسن چاوشی در خرمشهر متولد شد.

 

از ۴ سالگی به همراه خانواده به مشهد مهاجرت و تا ۱۴ سالگی در این شهر زندگی کرد و سپس به تهران عزیمت نمود. محسن چاوشی پس از دریافت دیپلم حسابداری و اتمام دوره سربازی،فعالیت حرفه‌ای خود را در زمینه موسیقی در سال ۱۳۸۲ با آلبوم نفرین آغاز کرد. از وی تا کنون بیش از ۱۰۰ ترانه شنیده شده‌است که شامل ۱۰ آلبوم و نیز چندین تک آهنگ است.او همچنین آهنگسازی و خوانندگی ترانه‌های فیلم سنتوری از ساخته‌های داریوش مهرجویی را نیز انجام داده‌است.

آلبوم‌های رسمی محسن چاوشی
-یه شاخه نیلوفر (۱۳۸۷)
-ژاکت (۱۳۸۸)
-حریص (۱۳۸۹)
-سنتوری (۱۳۹۰)
-پرچم سفید (۱۳۹۰)
-من خود آن سیزدهم (۱۳۹۱)

-پارویِ بی قایق (۱۳۹۲)


آلبوم‌های غیر رسمی محسن چاوشی
-نفرین (۱۳۸۳)
-خودکشی ممنوع (۱۳۸۴)
-لنگه کفش (۱۳۸۴)
-متأسفم (۱۳۸۵)
-موسیقی متن فیلم سنتوری (۱۳۸۷)


آلبوم‌های گروهی محسن چاوشی

-سلام آقا (۱۳۸۸)
-هشت (۱۳۸۸)
-خاص (۱۳۹۰)
-دلصدا (۱۳۹۰)
-دلصدا ۲ (۱۳۹۲)

گرداوری:اموزشکده ما

بانو بازدید : 193 چهارشنبه 15 بهمن 1393 نظرات (0)

میخوام تو این پست آموزش ساخت تابلوی دکوپاژ با پوسته تخم مرغ رو براتون بذارم امیدوارم خوشتون بیاد


با استفاده از پوسته تخم مرغ و یک تصویر چاپ شده روی دستمال سفره ، کاغذ کادو نازک و یا پرینت از هر تصویری که دوست دارید،امکان ساخت این تابلو هست.

پوسته های تخم مرغ را داخل محلول با آب و جوش شیرین کاملا" تمیز کنید.
با چسب چوب شفاف تمام سطح زمینه تابلو را بپوشانید.

در استفاده از چسب دست و دل باز باشید!

 

بگذارید زیر زمینه کار کاملا" خشک شود

 

روی زمینه را با رنگ سفید بپوشانید ( آکریلیک،گواش ) بگذارید رنگ خشک شود

 

دوباره سطح کار را با چسب چوب بپوشانید و به آرامی تصویر را روی زمینه قرار بدهید.
با یک تکه اسفنج کاغذ را کاملا" بچسبانید.
روی کار را با قلم مو چسب چوب شفاف بزنین و 24 ساعت بگذارید بماند.
با اسپری کیلر کارتان را تثبیت و براق کنید.

گرداوری:اموزشکده ما

بانو بازدید : 127 چهارشنبه 15 بهمن 1393 نظرات (0)

میخوام تو این پست اموزش پیراهن کوتاه یقه آرشال رو براتون بذارم امیدوارم خوشتون بیاد


ابتدا الگوی اولیه بالاتنه رو رسم میکنیم.قد لباس و تا بالای زانو (یا دلخواه) مشخص کرده و ساسونهای جلو رو تا پایین دامن ادامه میدیم.الگوی جلو باید کامل رسم بشه
سمت راست سرشانه رو نصف میکنیم و علامت میزنیم برای بازی یقه و سمت چپ یک سوم نزدیک به شانه رو علامت میزنیم.از پشت هم برای گودی یقه 3-4سانت باز میکنیم
برشهای جلو رو تا بالا ادامه داده و برش راسته طراحی میکنیم
به اندازه ی بازی یقه (اول چاک سینه) روی برش سمت چپ علامت میزنیم و از سرشانه ها به این نقطه میرسونیم
برای طراحی این یقه ، از روش یقه آرشال استفاده میکنیم.یقه ی گشاد شده ی پشت و میذاریم یکبار سمت راست و یقه رو طراحی میکنیم و یکبار هم سمت چپ
پهنای سمت چپ یکی دو سانت بیشتر شده و روی شونه افتاده
خط زیر سینه رو مشخص میکنیم
از این خط به صورت اریب اولین خط اوازمان رو میکشیم تا نوک سینه ی مقابل
از خط کمر هم یکی دو سانت پایین میایم و به صورت اریب وصل میکنیم به 3-4سانت پایین تر از خط کمر در برش مقابل
بین این دو خط سه خط دیگه هم رسم میکنیم با فواصل یکسان که وسطی کاملا صاف و دوتای دیگه کمی اریب هستن
از سمت راست خطوط اوازمانو باز کرده و حدود 4سانت بینشون اوازمان میدیم
حالا برشها رو جدا میکنیم
سمت ریاست قبل از برش از دو طرف چین میخوره اما قسمت وسط پیله های یک طرفه میدیم تا به نقاط انتهایی ختم بشن
پایین دامن رو هم میتونید 2-3سانت خمره ای کنید

 

پارچه ی مورد نیاز این مدل ساتنه.اگه از ساتن استفاده کردین حتما پشتشو لایه حریر بزنین
اما ساتن ساده هم خیلی زود لک میافته و هم نخکش میشه.میتونید از ساتنایی که روشون حالت برفکی کمی برجسته داره استفاده کنید.یا از کرپ یا پارچه هایی که خیلی کشی نباشند
ولی بهتره پارچه طرحدار نباشه تا اوازمانها و یقه خودشونو نشون بدن

گرداوری:اموزشکده ما

بانو بازدید : 242 چهارشنبه 15 بهمن 1393 نظرات (0)

 

میخوام تو این پست بهترین راه برای ظرف شستن رو براتون بذارم امیدوارم خوشتون بیاد

 

اگر شما از آن دسته افرادی هستید که به محض کثیف‌شدن ظرف‌ها آنها را می‌شویند این یادداشت را نخوانید‌ اما اگر برایتان پیش می‌آید که گاهی بی‌حوصله باشید و آن وقت مجبور باشید به کوه ظرف‌های کثیف توی آشپزخانه فکر کنید و حال یا وقت شستن آنها را نداشته باشید این مطلب را بخوانید:

ظرف‌ها را مرتب بچينيد: آشپزخانه به هم‌ريخته كلافه‌كننده است. ممكن است آشپزخانه كمي نامرتب باشد ولي شما با جدا جدا چيدن و دسته‌بندي ظرف‌هاي كثيف اوضاع به ظاهر بهتري پيدا كند؛ يعني اگر روزي حال نداريد بلافاصله ظرف‌ها را بشوييد حداقل آنها را دسته‌بندي كنيد، با اين كار رغبت‌تان براي رفتن به آشپزخانه و مرتب كردن آن بيشتر خواهد شد. ظرف‌ها را مرتب بچينيد. شبيه‌ها را توي هم بگذاريد و دسته‌شان كنيد. با اين كارممكن است بعد از يك مهماني حسابي فقط 4-3 دسته ظرف كنار سينك ظرفشويي داشته باشيد.

 

نگذاريد ظرف‌ها خشك شوند: اگر چربي و كثيفي و غذاي باقيمانده به ظرف‌ها خشك شوند، براي شستن آنها بايد وقت و انرژي بيشتري صرف كنيد؛ بنابراين اگر قصد داريد ظرف‌ها را با تأخير بشوييد، بهتر است مطمئن شويد كه خشك نمي‌شوند. مي‌توانيد ظرف‌ها را در سينك بگذاريد و روي آنها كمي آب بريزيد. لازم نيست حتما سينك را پر از آب كنيد. حواستان به مصرف و صرفه‌جويي در آب هم باشد.

 

بعضي وقت‌ها تأخير ممنوع است: بعضي ظرف‌ها را حتما بايد همان وقت بشوييد وگرنه اضافه غذاها به آنها مي‌چسبد و به اين سادگي جدا نمي‌شود. مثلا رنده از اين دسته ظرف‌هاست. اگر همان لحظه بشوييد چند ثانيه بيشتر طول نمي‌كشد ولي اگرتميز كردن رنده را به تأخير بيندازيد بايد با سيم ظرفشويي به جانش بيفتيد. بعضي از وسايل مثل آبميوه‌گيري هم همينطور‌ هستند.

 

بعضي ظرف‌ها بايد با تأخير شسته شوند: لازم نيست به زور ته قابلمه‌اي را كه ته‌ديگ به آن چسبيده تميز كنيد، يا مثلا اگر غذا را سوزانده‌ايد، نبايد همان لحظه قابلمه را تميز كنيد زيرا داريد انرژي و وقت خود را هدر مي‌دهيد. كمي در اين ظرف‌ها آب بريزيد و كنار بگذاريد براي بعد. خيس خوردن باعث مي‌شود اين ظرف‌ها بهتر تميز شوند.

زيادي طولش ندهيد: اگر ظرف‌ها را خيس كرده‌ايد تا سر فرصت به‌سراغشان برويد، فقط يادتان نرود كه شما يكسري ظرف كثيف توي آب داريد. فضاي نمناك فضاي مناسبي براي كپك زدن است. در نخستين فرصت به آشپزخانه عزيزتان برويد و ظرف‌ها را بشوييد تا از وقوع فاجعه جلوگيري شود.

 

گرداوری:اموزشکده ما

بانو بازدید : 96 سه شنبه 14 بهمن 1393 نظرات (0)

میخوام تو این پست داستان زیبا وپند اموزبخت بیدار رو براتون بذارم امیدوارم خوشتون بیاد

 

روزی روزگاری در زمان های دور، در همین حوالی مردی زندگی می كرد كه همیشه از زندگی خود گله مند بود و ادعا میكرد "بخت با من یار نیست" و تا وقتی بخت من خواب است زندگی من بهبود نمی یابد.

 

پیر خردمندی وی را پند داد تا برای بیدار كردن بخت خود به فلان كشور نزد جادوگری توانا برود.

 

او رفت و رفت تا در جنگلی سرسبز به گرگی رسید. گرگ پرسید: "ای مرد كجا می روی؟"

 

مرد جواب داد: "می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار كند، زیرا او جادوگری بس تواناست!"

 

گرگ گفت : "میشود از او بپرسی كه چرا من هر روز گرفتار سر دردهای وحشتناك می شوم؟"

 

مرد قبول كرد و به راه خود ادامه داد.

 

او رفت و رفت تا به مزرعه ای وسیع رسید كه دهقانانی بسیار در آن سخت كار می كردند.

 

یكی از كشاورزها جلو آمد و گفت : "ای مرد كجا می روی ؟"

 

مرد جواب داد: "می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار كند، زیرا او جادوگری بس تواناست!"

 

كشاورز گفت : "می شود از او بپرسی كه چرا پدرم وصیت كرده است من این زمین را از دست ندهم زیرا ثروتی بسیار در انتظارم خواهد بود، در صورتی كه در این زمین هیچ گیاهی رشد نمیكند و حاصل زحمات من بعد از پنج سال سرخوردگی و بدهكاری است ؟"

 

مرد قبول كرد و به راه خود ادامه داد.

 

او رفت و رفت تا به شهری رسید كه مردم آن همگی در هیئت نظامیان بودند و گویا همیشه آماده برای جنگ.

 

شاه آن شهر او را خواست و پرسید : "ای مرد به كجا می روی ؟"

 

مرد جواب داد: "می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار كند، زیرا او جادوگری بس تواناست!"

 

شاه گفت : " آیا می شود از او بپرسی كه چرا من همیشه در وحشت دشمنان بسر می برم و ترس از دست دادن تاج و تختم را دارم، با ثروت بسیار و سربازان شجاع تاكنون در هیچ جنگی پیروز نگردیده ام ؟"

 

مرد قبول كرد و به راه خود ادامه داد.

 

پس از راهپیمایی بسیار بالاخره جادوگری را كه در پی اش راه ها پیموده بود را یافت و ماجراهای سفر را برایش تعریف كرد.

 

جادوگر بر چهره مرد مدتی نگریست سپس رازها را با وی در میان گذاشت و گفت : "از امروز بخت تو بیدار شده است برو و از آن لذت ببر!"

 

و مرد با بختی بیدار باز گشت...

 

به شاه شهر نظامیان گفت : "تو رازی داری كه وحشت برملا شدنش آزارت می دهد، با مردم خود یك رنگ نبوده ای، در هیچ جنگی شركت نمی كنی، از جنگیدن هیچ نمی دانی، زیرا تو یك زن هستی و چون مردم تو زنان را به پادشاهی نمی شناسند، ترس از دست دادن قدرت تو را می آزارد.

 

و اما چاره كار تو ازدواج است، تو باید با مردی ازدواج كنی تا تو را غمخوار باشد و همراز، مردی كه در جنگ ها فرماندهی كند و بر دشمنانت بدون احساس ترس بتازد."

 

شاه اندیشید و سپس گفت : "حالا كه تو راز مرا و نیاز مرا دانستی با من ازدواج كن تا با هم كشوری آباد بسازیم."

 

مرد خنده ای كرد و گفت : "بخت من تازه بیدار شده است، نمی توانم خود را اسیر تو نمایم، من باید بروم و بخت خود را بیازمایم، می خواهم ببینم چه چیز برایم جفت و جور كرده است!"

 

و رفت...

 

به دهقان گفت : "وصیت پدرت درست بوده است، شما باید در زیر زمین بدنبال ثروت باشی نه بر روی آن، در زیر این زمین گنجی نهفته است، كه با وجود آن نه تنها تو كه خاندانت تا هفت پشت ثروتمند خواهند زیست."

 

كشاورز گفت: "پس اگر چنین است تو را هم از این گنج نصیبی است، بیا باهم شریك شویم كه نصف این گنج از آن تو می باشد."

 

مرد خنده ای كرد و گفت : "بخت من تازه بیدار شده است، نمی توانم خود را اسیر گنج نمایم، من باید بروم و بخت خود را بیازمایم، می خواهم ببینم چه چیز برایم جفت و جور كرده است!"

 

و رفت...

 

سپس به گرگ رسید و تمام ماجرا را برایش تعریف كرد و سپس گفت: "سردردهای تو از یكنواختی خوراك است اگر بتوانی مغز یك انسان كودن و تهی مغز را بخوری دیگر سر درد نخواهی داشت!"

 

شما اگر جای گرگ بودید چكار می كردید ؟

 

بله. درست است! گرگ هم همان كاری را كرد كه شاید شما هم می كردید، مرد بیدار بخت قصه ی ما را به جرم غفلت از بخت بیدارش درید و مغز او را خورد.

گرداوری:اموزشکده ما

بانو بازدید : 125 سه شنبه 14 بهمن 1393 نظرات (0)

میخوام تو این پست همسرم دیگر آن زن سابق نشد ! رو براتون بذارم امیدوارم خوشتون بیاد

 


سخنان حکیمانه بهترین کلیدهای خوشبختی در زندگی هستند متاسفانه بیشتر ماها به این حقیقت زمانی پی می بریم که دیگه کار از کار گذشته !
در کتاب نامه سرخ ، حکیم ارد بزرگ HAKIM OROD BOZORG می فرماید : (( همسر خویش را به دیدار دوستان زن و مرد تنهای خویش نبریم ))
این جمله شاید ساده به نظر برسه اما با خواندن خبر زیر به اهمیت حیاتی اون پی می بریم :

به گزارش روزنامه شرق ، حکم اعدام مرد جوانی که متهم است همسر دوستش را مورد آزار جنسی قرار داده در دیوان‌عالی کشور تایید شد. این پرونده سال گذشته با شکایت شوهر زن جوان گشوده شد. او به ماموران پلیس شیراز گفت: «چند شب قبل با همسرم به خانه یکی از دوستانم رفته‌بودیم. او ما را شام دعوت کرده‌بود. بعد از اینکه شام خوردیم من دچار سرگیجه شدم و نفهمیدم کی خوابم برد. وقتی بیدار شدم که صبح شده‌بود. به همسر و دوستم گفتم چرا من را بیدار نکردید، قبل از اینکه همسرم جواب دهد دوستم گفت خیلی خسته‌بودی و خوابت برد. من هم دلم نیامد بیدارت کنم و گفتم بهتر است استراحت کنی. من و همسرم از خانه دوستم بیرون آمدیم و با هم به منزل خودمان رفتیم اما همسرم دیگر آن زن سابق نشد. او خیلی ناراحت بود و مدام گریه می‌کرد. حال روحی‌اش خراب بود. بعد از چندین روز اصرار بالاخره توانستم او را راضی کنم با هم صحبت کنیم. آن موقع بود که متوجه شدم دوستم من را بیهوش کرده و زنم را مورد آزار قرار داده‌ است.»
 با توجه به گفته‌های این مرد پلیس همسر او را مورد بازجویی قرار داد. این زن گفته‌های شوهرش را تایید کرد و جزییات تعرض را شرح داد. با توجه به این شکایت ماموران تحقیقات خود را برای بازداشت مرد متعرض آغاز کردند اما متوجه شدند او متواری شده ‌است. ماموران بعد از چندین روز تجسس در نهایت موفق شدند متهم را بازداشت کنند.
 او در بازجویی‌های اولیه که نزد قضات شعبه دوم دادگاه کیفری‌استان فارس انجام شد اتهامش را پذیرفت. این مرد گفت: دوستش را با خوراندن دارو بیهوش کرده و زن او را مورد تجاوز قرار داده ‌است. هرچند این مرد در جلسه محاکمه منکر اتهامش شد اما از نظر قضات رسیدگی‌کننده شواهد و قراین موجود در پرونده برای محکوم کردن او کافی بود و متهم را در اتهام تجاوز به عنف مجرم شناختند و او را به اعدام محکوم کردند.
 حکم صادره مورد اعتراض متهم قرار گرفت و پرونده در دیوان‌عالی کشور مورد بررسی مجدد قرار گرفت. از آنجایی که مدارک موجود در پرونده کافی بود رای صادره به تایید رسید. به این ترتیب پرونده به شعبه اجرای احکام دادسرای شیراز فرستاده‌شد.

نمی دونم چطور ما باید بیدار بشیم ؟!
اگر اون آقا سخنان حکیمانه رو خونده بود اون شب در خواب نبود !!...
اصلا اون شب با زن جوانش به میهمانی نمی رفت ...
آیا این نادانی خود خواسته نیست ؟!
الان به معنای این جمله حکیم ارد بزرگ هم پی می برم که : ((در زندگی نادان سرانجام یک گره ، صدها گره باز نشدنی است))
گرداوری:اموزشکده ما

بانو بازدید : 134 سه شنبه 14 بهمن 1393 نظرات (0)

میخوام تو این پست پارت اول  داستانPINk LOVE . P1 رو براتون بذارم امیدوارم خوشتون بیاد


همیشه با حسرت به تلوزیون نگاه میکردم و با خودم میگفتم : مگه من چی از این خواننده های کره ای کمتر دارم؟

چرا اونا تونستن خواننده بشن و من نه!! کجای اینا خوشگله؟تازه همینشو هم با

عمل به دست آوردم حالا خوبه من عمل نکردمو اینقدر خاطر خواه دارم اما این دل

داری ها هیچ وقت پاسخوی سوالا ی من نبود...!!

فک میکردم اگه من بیام کره میتونم اون چیزی که می خوام بشم یه خواننده یا یه

بازیگر ، اما چیزی جز حسرت و افسوس خوردن آیدم نشد که نشد.

داشتم به همین چیزا فکر میکردم که یه دفعه صدای خواهرم اومد: نویسا، نویسا

چشات کور شدن از بس به این تلوزیون زل زدی، بیا غذاتو کوفت کن یخ کرد به

خدا.گفتم: تو بلد نیستی درست حرف بزنی؟ پرووووو مامانم: بسه دیگه دخترا خب

راس میگه خواهرت بیا غذاتو بخور.

بعد از خوردن غذا من اون پوستری رو که امروز صبح چسونده بودن به دیوارو نگاه

میکردم. رو اون نوشته بود که دابل اس امشب کنسرت دارن!!! من از خوشحالی

داشتم بال در میو وردم. چون خیلی دلم میخواست دوباره برا یه لحظه هم که شده

ببینمشون. همین که من محو تماشای پوستر بودم مامانم اومد پیشم و گفت: این

طور که معلومه دبل اس کنسرت داره درسته؟گفتم:آره مامان: می خوای

بری؟گفتم: واه مامان از اون حرفا بودا مگه ممکنه که دابل کنسرت داشته باشه و

من نرم ؟تا به حال چنین چیزی سابقه داشته؟

مامان: هیچی گفتم شاید نظرت عوض شد . من فقط یه لبخند زدمو هیچی نگفتم.

حدود ساعت 7 عصر بود من سریع حاضر شدم که برم و بلیط بگیرم .

نفس(خواهرم): نویسا یه چیزی بگم قبول میکنی؟ -بستگی داره چی باشه.نفس:

بیام باهات کنسرت. گفتم: بله؟ بله؟ چه غلطا بچه برو بشین درستو بخون!! تو و چه

به این کارا بدو بینم.تازه ازاین گذشته می دونی که چقدر پول بلیط گرون شده من

پول ندارم، وضعیت مالیمونو هم که که می بینی؟ بی چاره مامان برا اینکه خرج مارو

دربیاره میره تو خوشکشویی کار میکنه منم پولی که در میارم براش کلی زحمت

میکشم می دونی گارگری تو رستوران چه قدر سخته؟ تازه برا همین اوضاع هم من

مجبورم تو سالی برمو یک یا دو کنسرت از دبلو ببینم . حالا فهمیدی چرا هیچ وقت

تورو با خودم نمی برم؟ نفس: باشه بابا !! این داستانا رو اینقدر برام گفتی که تا

تهشو می دونم .برو برو نمی خواد اینقدر مزه بریزی!!! عکسم ازشون بگیر.

گفتم: قربون خواهر گلم برم وای وای خیلی دیر شده باید برم، فعلا بابای.

نفس: برو برو ایشالا که دیگه بری و بر نگردی!!! خودشیرن بی ادب!!( اینارو آروم

گفت که من نشونم).من سوار تاکسی شدم و خیلی سریع خودمو رسوندم اما تا

من رفتم کنسرت شروع شده بود و اونقدر آدم اومده بود که جایی واسه من نزاشته

بودن. بلا خره بعد از کلی دعوا که با مدیر کنسرت کردم به من اجازه داد تا برم.

از بس که جا ها تنگ بود من رفتم و سر اون سکویی که روش آهنگ می خونن

نشستم البته این به نفع من بود چون می تونستم از زاویه ی خیلی خوبی

ببینمشون . بعد از تموم شدن کنسرت من از دری رفتم که دابل خارج میشدن ..!

اما خیلی به طور اتفاقی دیدم کیو داره با مدیر گروه صحبت میکنه. خواستم برم

ازش امضا بگیرم اما حس فضولی بهم میگفت که گوش بده ببین دارن چی میگن.

مدیر: من متاسفم ولی نمی تونم قبول کنم. کیو: اما زیاد که طول نمیکشه فقط 9

ماه خواهش میکنم تا اون موقع یه کسی دیگه می تونه جای من بیاد. این طور گروه

از هم نمی پاشه تازه می تونید تا زمانی که بر میگردم قرار دادمو تموم کنیدو پولمو

بدید به اونی که می خواین بیارینش. مدیر: حالا بگو چرا می خوای بری نیو یورک؟

کیو: راستش حس میکنم که هپاتیت دارم ،مدیر: چی؟ حس میکنی؟ کیو: هنوز

معلوم نیست باید برم آمریکا تا اونا تشخیص بدن برا همینه.و در اونجا دوره درمانیو

بگذرونم. مدیر: خب باشه من در بارش فکر میکنم کیو: فقط کسی نفهمه که من

این بیماریو دارم خواهش میکنم. بگین برا یه کاری می خواد برم آمریکا. همین.

مدیر یه لبخند زد و گفت باشه خیالت راحت فرا می تونی بری منم میرم دنبال یه

خواننده ی دیگه تا زمان باز گشتت.کیو: مرسی  واقعا ممنونم و احترام گذاشتو

رفت . حرفای اونا منو حسابی تحت تاثیر قرار داد  با خودم گفتم: آره این همون

فرصتیه که دنبالشم گروه دبل اس خودشه من میرم دبل اس501 وای خدا ازت

ممنونم.


گرداوری:اموزشکده ما

بانو بازدید : 157 سه شنبه 14 بهمن 1393 نظرات (0)

میخوام تو این پست زندگینامه شاعر سعدی شیرازی رو براتون بذارم امیدوارم خوشتون بیاد


ابوعبدالله مشرف الدين مصلح شيرازي در اوايل قرن هفتم متولد شد و در سنه 961 در شيراز وفات يافت.

 

 

 

 

 

 

تخلص خود را از نام سعدبن ابي بكر بن سعد زنگي وليعهد مظفرالدين ابوبكر گرفت. هر وقت سعدي در شيراز بود در خدمت اين وليعهد ادب پرور به سر مي برد.

سعدي در نظاميه بغداد تحصيل كرد. دانشجويان دانشگاه نظاميه عبارت بودند از مفسران، محدثان، وعاظ، حكام و مذكران.

شيخ پس از اتمام تحصيل به سير و سياحت پرداخت و در مجالس، وعظ مي گفت و مردم را به سوي دين و اخلاق هدايت مي كرد.

به طوري كه از آثار سعدي بر مي آيد ومعاصرينش هم مي نويسند در لغت، صرف و نحو، كلام، منطق، حكمت الهي، و حكمت عملي، (عالم الاجتماع و سياست مدن) مهارت داشت. مخصوصاً او در حكمت از تمام آثارش پيداست.

كتاب بوستان نه فقط حاوي مطالب اخلاقي و حكمتي است، بلكه استادي شيخ را در علم الاجتماع نشان مي دهد. تبحر وي در زبان عربي و فارسي و ذوق لطيف و طبع و قادش او را برانگيخت تا شيرين ترين آثار فارسي را در نظم و نثر از خود به جاي گذارد.

سعدي در ابتدا همان سبك متداول زمان خويش را در نويسندگي در پيش گرفت. بعد به سبك خواجه عبدالله انصاري تمايل پيدا كرد. اما طولي نكشيد كه سبك خاص و مشخصي براي خود ابداع نمود.

شيخ اجل نه تنها به نصايح مردم مي پرداخت بلكه از اندرز دادن به سلاطين هم مضايقه نداشت كما اين كه رساله هفتم خود را به اندرز به ملك انكياتو اختصاص داد.

علاوه بر اين رساله، قصايدي نيز سروده كه در آنها ضمن مدح، نصايح زنده و گاه خشني به انكياتو نموده است.

شاهكار سعدي در نثر، گلستان اوست كه در حقيقت نوعي مقامه نويسي است.ولي در اين رويه گرد تقليد نگشته و راه تازگي و ابتكار را پيموده است.

ترتيب و تناسب وتنوع گلستان همراه با موضوعات دلكش اجتماعي و اخلاقي و تربيتي و سبك ساده و شيرين نويسندگي، سعدي را به عنوان خداوند سخن معرفي كرده است. سعدي در بين معاصرين خويش هم با وجود نبودن وسايل نشر جاي خود را باز كرد.

شهرت وي به اندازه اي بود كه پس از پنجاه و پنج سال كه از مرگش مي گذشت در ساحل اقيانوس كبير، يعني در چين، ملاحان اشعارش را به آواز مي خواندند.

چهل و سه سال پس از فوت شيخ، يكي از فضلا و عرفا به نام علي ابن احمدبن ابي سكر معروف به بيستون اقدام به تنطيم اشعار سعدي و ترتيب آنها با حروف تهجي نمود.

وي كليه آثار شيخ را به 12 بخش تقسيم نمود. اول رساله هايي كه در تصوف و عرفان و نصايح ملوك تصنيف كرده است. دوم گلستان، سوم بوستان، چهارم پندنامه، پنجم قصايد فارسي، ششم قصايد عربي، هفتم طيبات، هشتم بدايع، نهم خواتيم، دهم غزليات قديم كه مربوط به دوران جواني شيخ است، يازدهم صاحبيه مشتمل بر قطعات، مثنويات، رباعيات و مفردات. دوازدهم مطايبات. از آثار شيخ نسخ قديمي كه در زمان شخص او تحرير شده موجود است.

سعدي در سير و سلوك نيز مقامي بس والا داشت. به تمام قلمرو اسلامي و همسايگان كشورهاي اسلامي مسافرت كرد و ديده تيزبين او در هر ذره، عالمي پند و حكمت مي ديد.

يك بار هم در جريان جنگ هاي صليبي به طوري كه خودش در گلستان مي نويسد به چنگ عيسويان اسير مي شود.

مدفن شيخ در شيراز معروف است. مورخين، سعديه فعلي را خانقاه او دانسته اند و مي نويسند كه شيخ در اين خانقاه كه در شمال شرقي شيراز واقع شده به عبادت مشغول بوده و از سفره انعام او درويشان بهره مي برده اند.

دولت شاه سمرقندي در تذكره الشعراء مي نويسد سلاطين و بزرگان و علما به زيارت شيخ بدان خانقاه مي رفتند. قنات حوض ماهي فعلي در زمان شيخ نيز جاري و معمور بوده و سعدي حوضي از مرمر در باغ خانقاه خود ساخته، از آن قنات آب در آن جاري مي كرده است.

گرداوری:اموزشکده ما

بانو بازدید : 321 سه شنبه 14 بهمن 1393 نظرات (0)

میخوام تو این پست زندگی نامه گلشیفته فراهانی بازیگر فیلم میم مثل مادر رو براتون بذارم امیدوارم خوشتون بیاد


دختر بهزاد فراهانی و فهیمه رحیم نیا - خواهر شقایق فراهانی
▪ متولد ۱۳۶۲ در تهران...

تنها خوش شانسی بزرگ او بازی در فیلم درخت گلابی - یکی از بهترین فیلم های مهرجویی - است.
برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر از بخش بین الملل شانزدهمین جشنواره فیلم فجر.
بهترین بازیگر جشنواره بیست و دوم فیلم فجر برای بازیهای خیره کننده اش در دو فیلم « بوتیک » و « اشک سرما »
● فیلم شناسی:
▪ جایی دیگر (مهدی کرم پور - ۱۳۸۱)
▪ دو فرشته (محمد حقیقت - ۱۳۸۱)
▪ اشک سرما (عزیز الله حمید نژاد - ۱۳۸۱)
▪ بابا عزیز (محمد ناصر خمیر - ۱۳۸۲)
▪ میم مثل مادر ( رسول ملاقلی پور -۱۳۸۵)
▪ ماهی ها هم عاشق می شوند (دکتر علی رفیعی،۱۳۸۳)
▪ گیس بریده ( جمشید حیدری- ۱۳۸۵)
▪ به نام پدر (ابراهیم حاتمی کیا، ۱۳۸۵)
▪ درخت گلابی (داریوش مهرجویی - ۱۳۷۶)
▪ هفت پرده (فرزاد مؤتمن - ۱۳۷۹)
▪ زمانه (حمیدرضا صلاحمند - ۱۳۷۹)
▪ بوتیک (حمید نعمت الله - ۱۳۸۱) 
 


تنها خوش شانسی بزرگ او بازی در فیلم درخت گلابی - یکی از بهترین فیلم های مهرجویی - است.
برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر از بخش بین الملل شانزدهمین جشنواره فیلم فجر.
بهترین بازیگر جشنواره بیست و دوم فیلم فجر برای بازیهای خیره کننده اش در دو فیلم « بوتیک » و « اشک سرما »
● فیلم شناسی:
▪ جایی دیگر (مهدی کرم پور - ۱۳۸۱)
▪ دو فرشته (محمد حقیقت - ۱۳۸۱)
▪ اشک سرما (عزیز الله حمید نژاد - ۱۳۸۱)
▪ بابا عزیز (محمد ناصر خمیر - ۱۳۸۲)
▪ میم مثل مادر ( رسول ملاقلی پور -۱۳۸۵)
▪ ماهی ها هم عاشق می شوند (دکتر علی رفیعی،۱۳۸۳)
▪ گیس بریده ( جمشید حیدری- ۱۳۸۵)
▪ به نام پدر (ابراهیم حاتمی کیا، ۱۳۸۵)
▪ درخت گلابی (داریوش مهرجویی - ۱۳۷۶)
▪ هفت پرده (فرزاد مؤتمن - ۱۳۷۹)
▪ زمانه (حمیدرضا صلاحمند - ۱۳۷۹)
▪ بوتیک (حمید نعمت الله - ۱۳۸۱) 

گرداوری:اموزشکده ما

بانو بازدید : 125 سه شنبه 14 بهمن 1393 نظرات (0)

میخوام تو این پست زندگینامه مسعود شجاعی رو براتون بذارم امیدوارم خوشتون بیاد

 

مسعود سلیمانی شجاعی آرخلو (زادهٔ ۹ ژوئن ۱۹۸۴ برابر با ۱۹ خرداد ۱۳۶۳ شمسی، در شیراز فوتبالیست ایرانی است. البته اصالت او خوزستانی است و پدرش متولد آبادان... ولی آن زمان به خاطر شغل پدرش، هر از چندگاهی زندگی در شهرهای مختلف را تجربه کرده است. مسعود شجاعی دو برادر و دو خواهر دارد، او فرزند سوم خانواده است.

 

مسعود شجاعی هم‌اکنون عضو باشگاه لاس پالماس (باشگاه فوتبال اسپانیایی) است و سابقه عضویت در تیم ملی فوتبال ایران را نیز دارد. مسعود شجاعی معمولاً در نقش بازیکن میانی و هافبک راست بازی می‌کند.مسعود شجاعی فوتبال حرفه‌ای را در تیم صنعت نفت آبادان شروع کرد، و پس از آن به تیم سایپا انتقال یافت.

 اولین بازی ملی او مقابل تیم لائوس در مسابقات انتخابی جام جهانی ۲۰۰۶ بود. او در جام جهانی ۲۰۰۶ در بازی مقابل آنگولا به عنوان بازیکن تعویضی وارد میدان شد. همچنین از نکات جالب دیگر این است که مسعود شجاعی جز معدود بازیکنانی است که دو بار در خاک کره جنوبی دروازه تیم ملّی این کشور را باز کرده است.

 

مسعود شجاعی در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۴ با قراردادی سه ساله به تیم اوساسونا در لیگ اسپانیا پیوست. مبلغ این قرارداد ۹ میلیون یورو اعلام شد امّا زمانی که در اوج بود و همه از او انتظار داشتند به یکی از بهترین لژیونرهای خارجی حاضر در لالیگا تبدیل شود با مصدومیت روبرو شد و این دوره مصدومیت بیش از یک سال از دوران ورزشی او کاست اما این پایان کار نبود.

 

او به اوساسونا بازگشت ولی این دفعه دیگر مسعود همیشگی نبود و بسیار افت کرده بود و این امر مدیران و مربیان اوساسونا را مجاب کرد تابه دنبال بازیکن خارجی دیگری بروند و نام شجاعی را از لیست خود خط بزنند امّا شجاعی تجربه بسیاری از لژیونرهای ایرانی مانند نکونام ، هاشمیان و مهدوی کیا را که پس از پایان قرارداد خود با تیم های سطح اوّل اروپا به ایران آمدند تکرار نکرد و ترجیح به جای ادامه دوران ورزشی خود در کشورهای عربی یا در لیگ برتر ایران آن را در سطح دو فوتبال اسپانیا ادامه دهد و همچنان لژیونر ایران در اروپابماند. او در شهریور 1392 به باشگاه لاس پالماس پیوست.

گرداوری:اموزشکده ما

تعداد صفحات : 10

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 97
  • کل نظرات : 13
  • افراد آنلاین : 19
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 94
  • آی پی دیروز : 15
  • بازدید امروز : 137
  • باردید دیروز : 25
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 231
  • بازدید ماه : 231
  • بازدید سال : 9,046
  • بازدید کلی : 154,013