loading...
سایت آموزشی
بانو بازدید : 1325 پنجشنبه 07 اسفند 1393 نظرات (0)

داستان این فیلم درباره خانواده علیرضا خان است که شامل چهار دختر به نام های فکرت لیلا نجلا و عایشه و یک پسر به نام شوکت است. نجلا در دانشگاه قبول می شوند و همه تصمیم می گیرند که با هم به پایتخت بیایند. همه افراد خانه با رسیدن به استانبول عوض می شوند انها به خانه ی علیرضا خان می روند این خانه یادگار بچگی اوست در این میان زن همسایه و دخترش صدف هم به انها اضافه می شوند که در تمیز کردن خانه به انها کمک می کنند صدف از همان اول عاشق شوکت می شود ولی شوکت به او به چشم خواهرش نگاه می کند. او در امتحان بانک شرکت می کند و قبول می شود و در انجا با زنی متاهل به نام فرخنده اشنا می شود. فرخنده خودش را مجرد جا می زند و حسابی روی مخ شوکت کار می کند. شوهر فرخنده متوجه می شود و فرخنده مجبور می شود که شوهرش را به شوکت معرفی کند شوکت خودش را از فرخنده دور می کند اما فرخنده دست برنمی دارد و می گوید من می خواهم طلاق بگیرم و شوکت را به خانه اش می کشد که شوهرش می رسد شوکت از پنجره فرار می کند فرخنده خودش را الکی زخمی می کند و به شوکت می گوید شوهرش او را زده است خلاصه طلاق می گیرد. شوکت او را به خانواده اش معرفی می کند ولی علیرضا خان قبول نمی کند و در اخر شوکت می گوید اگر نگذارید با او ازدواج کنم خودم را می کشم که ازدواج انجام می شود. فرخنده بسیار بدذات است و با همه سر ناسازگاری دارد. در این میان صدف با مردی دوست می شود به نام اوز ولی بعدش نمی خواهد این دوستی را ادامه بدهد و نجلا شماره اوز را می گیرد و با او دوست می شود . علیرضا خان در شرکتی مشغول به کار بوده که اوز به او تهمت می زند و علیرضا بیرون می اید. اوز خیلی انسان مکاری است و همزمان با زن رییسش جیدا هم در ارتباط است در عروسی فرخنده اوز و خانواده رییسش را دعوت می کند و اوز انجا می فهمد که نجلا دختر علیرضا خان است علیرضا از دست اوز حسابی دلگیر است و نمی خواهد بگذارد که خانواده اش به او نزدیک شوند. لیلا هم با دوست پسر یکی از دوستانش دوست می شود که با هم تصادف می کنند و به یک پیر مرد می زنند و او می میرد لیلا دستگیر می شود و در نهایت با پول خانواده دوست پسرش قضیه فیصله می یابد. نجلا با اوز تمام کرده و لیلا با اوز دوست می شود. یک شب که صدف تنهاست لیلا و نجلا به نزد صدف می روند اوز به لیلا زنگ می زند و او را بیرون می کشد او بسیار نوشیده و به لیلا تعرض می کند الان لیلا همش افسرده است و جرات ندارد که به کسی چیزی بگوید. از طرفی پیرزنی وارد داستان می شود که از بچه گی با علیرضا خان بوده و او عکس زنی به نام ریحان را به شوکت نشان می دهد و می گوید که او زن قبلی علیرضا خان بوده. الان در خانه هر کس رازی دارد. از طرفی اول همه با این پیرزن که اسمش ثریا بود بد بودند بعد می فهمند که او کلی پول دارد همه سعی دارند که توجه او را به خود جلب کنند. فکرت هم همش یار پدرش است و از بقیه دخترها با شعورتر به نظر می رسد او نامزدی داشته که وقتی پدرش بخش دار بوده می فهمد که نامزد فکرت در اختلاس دست داشته فکرت به خاطر پدرش از نامزدش جدا می شود او چند بار برای اشتی می اید اما فکرت نمی پذیرد و یک روز او را در حال غذا خوردن با نامزد جدیدش می بیند. در این بین اوز یک جریان الکی ترتیب داده بود و نگذاشته بود به رییسش تیر بخورد و خیلی مورد اعتماد رییسش قرار گرفته است. از طرفی جیدا زن رییس از طریق فرخنده می فهمد که اوز با لیلا و نجلا دوست است و او هم در اندیشه انتقام از اوز است.

بانو بازدید : 712 جمعه 10 بهمن 1393 نظرات (0)

اینم خلاصه قسمت دوم سریال کارادایی امیدوارم خوشتون بیاد

همان طور که دفعه قبل گفتم مردی که ماهور دستگیر کرده بود توسط مردی که دوستش بود کشته می شود. ان مرد چون از بچه گی با عثمان کسی که کشته بود در یتیم خانه دوست بود تصمیم به انتقام می گیرد. کسی با چاقو دادستان را در دفترش می کشد و به ان مرد زنگ می زند که یکی را بفرست تا قتل دادستان را گردن بگیرد و او هم ماهور را معرفی می کند. ان روز روز نامزدی ماهور و ایتن است.  ایتن از گردنبند نازکی که مادر ماهور بهش داده بود خوشش نیامده و از یکی از همسایه ها گردنبند کلفتی قرض کرده بود و به دروغ به مادر ماهور گفت که گردنبند مادرش است. ایتن پدر و مادر ندارد و ساعت پدرش را دست ماهور کرد. یک ماشین از دادستانی برای بردن ماهور می اید ولی نظیف خان می گوید امروز نامزدی ماهور است و من بجایش می ایم. گویا نظیف خان از قبل با دادستان اشنایی داشته و با هم یک دشمنی ای داشته اند. وقتی نظیف خان به اتاق دادستان می رود و او را مرده می یابد هل می شود و چاقو را از بدنش در می اورد که منشی می اید و داد می کشد. نظیف را به زندان می برند. ماهور به نزد منشی می رود ولی مادرش درخانه است و می خواهد با التماس به او شهادتش را پس بگیرد. اینجا است که بازیگر نقش علی در سریال کوزه ی وارد داستان می شود در نقش دادستان . ماهور را دستگیر می کند و او را به اتاق بازجویی میبرد و می گوید تو به چه حقی منشی دادستان را ترسانده ای. یک مشت به ماهور می زند و ماهور بلند می شود و با یک مشت به او تلافی می کند. مامورها ماهور را می گیرند و او تا می خورد ماهور را کتک می زند و می گوید اسم من یاسین است اسمم یادت نره و او را با ماشین وسط شهر رها می کنند. جالب اینکه این دو تا در ایزل هم با هم دشمن بودند

پایان

گرداوری:اموزشکده ما

بانو بازدید : 951 جمعه 10 بهمن 1393 نظرات (0)

میخوام خلاصه قسمت اول سریال ترکی کارادایی رو بذارم امیدوارم خوشتون بیاد

ماهور که والدینش را از دست داده نزد نظیف خان که لوطی محله بزرگ می شه. داستان می گذره و به سال ١٩٧٣ می رسه. ماهور که بازیگرش کنان ایمراغلو است یک جوانمرده که چند روز دیگه قراره نامزدی اش با دختری به نام آیتن ( اگر اسمش را اشتباه نکرده باشم) اعلام شه . بازیگرش بازیگر پرنسس ایزابلا سریال حریم است. ماهور خودش راضی نیست اما چون نظیف خان گفته قبول کرده. ای نور دختر نظیف با فردی به نام بوراک ازدواج کرده و یک پسر داره. بوراک بدهکاره ماهور ماشینشو می فروشه و پولش را به بوراک می ده. بوراک و زنش می رن مغازه که یک عده می ریزن و شیشه مغازه ها را می شکنند پول بوراک و انگشتر زنش را هم می دزدند. ماهور با یکیشون درگیر می شه اون با چاقو بهش می زنه و فرار می کنه. ماهور بعد چند روز آن فرد را می بینه و با کتک می بره پیش یکی از لوطی های محل. نوچه آن لوطی در یک فرصت مرد دستگیر شده را می کشد و اسلحه را در دستش می گذارد. نامزد ماهور می خواهد نامزدی اش را در تالار بگیرد که ماهور قبول نمی کند. دختر نظیف به ماهور می گوید اگر عاشق نیستی ازدواج نکن من بدون عشق ازدواج کردم ناراحتم. به نظر دختر نظیف و ماهور یک حسی به هم داشتند قبلا.

گرداوری:اموزشکده ما

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 97
  • کل نظرات : 13
  • افراد آنلاین : 6
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 15
  • بازدید امروز : 13
  • باردید دیروز : 25
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 107
  • بازدید ماه : 107
  • بازدید سال : 8,922
  • بازدید کلی : 153,889