loading...
سایت آموزشی
بانو بازدید : 712 جمعه 10 بهمن 1393 نظرات (0)

اینم خلاصه قسمت دوم سریال کارادایی امیدوارم خوشتون بیاد

همان طور که دفعه قبل گفتم مردی که ماهور دستگیر کرده بود توسط مردی که دوستش بود کشته می شود. ان مرد چون از بچه گی با عثمان کسی که کشته بود در یتیم خانه دوست بود تصمیم به انتقام می گیرد. کسی با چاقو دادستان را در دفترش می کشد و به ان مرد زنگ می زند که یکی را بفرست تا قتل دادستان را گردن بگیرد و او هم ماهور را معرفی می کند. ان روز روز نامزدی ماهور و ایتن است.  ایتن از گردنبند نازکی که مادر ماهور بهش داده بود خوشش نیامده و از یکی از همسایه ها گردنبند کلفتی قرض کرده بود و به دروغ به مادر ماهور گفت که گردنبند مادرش است. ایتن پدر و مادر ندارد و ساعت پدرش را دست ماهور کرد. یک ماشین از دادستانی برای بردن ماهور می اید ولی نظیف خان می گوید امروز نامزدی ماهور است و من بجایش می ایم. گویا نظیف خان از قبل با دادستان اشنایی داشته و با هم یک دشمنی ای داشته اند. وقتی نظیف خان به اتاق دادستان می رود و او را مرده می یابد هل می شود و چاقو را از بدنش در می اورد که منشی می اید و داد می کشد. نظیف را به زندان می برند. ماهور به نزد منشی می رود ولی مادرش درخانه است و می خواهد با التماس به او شهادتش را پس بگیرد. اینجا است که بازیگر نقش علی در سریال کوزه ی وارد داستان می شود در نقش دادستان . ماهور را دستگیر می کند و او را به اتاق بازجویی میبرد و می گوید تو به چه حقی منشی دادستان را ترسانده ای. یک مشت به ماهور می زند و ماهور بلند می شود و با یک مشت به او تلافی می کند. مامورها ماهور را می گیرند و او تا می خورد ماهور را کتک می زند و می گوید اسم من یاسین است اسمم یادت نره و او را با ماشین وسط شهر رها می کنند. جالب اینکه این دو تا در ایزل هم با هم دشمن بودند

پایان

گرداوری:اموزشکده ما

بانو بازدید : 951 جمعه 10 بهمن 1393 نظرات (0)

میخوام خلاصه قسمت اول سریال ترکی کارادایی رو بذارم امیدوارم خوشتون بیاد

ماهور که والدینش را از دست داده نزد نظیف خان که لوطی محله بزرگ می شه. داستان می گذره و به سال ١٩٧٣ می رسه. ماهور که بازیگرش کنان ایمراغلو است یک جوانمرده که چند روز دیگه قراره نامزدی اش با دختری به نام آیتن ( اگر اسمش را اشتباه نکرده باشم) اعلام شه . بازیگرش بازیگر پرنسس ایزابلا سریال حریم است. ماهور خودش راضی نیست اما چون نظیف خان گفته قبول کرده. ای نور دختر نظیف با فردی به نام بوراک ازدواج کرده و یک پسر داره. بوراک بدهکاره ماهور ماشینشو می فروشه و پولش را به بوراک می ده. بوراک و زنش می رن مغازه که یک عده می ریزن و شیشه مغازه ها را می شکنند پول بوراک و انگشتر زنش را هم می دزدند. ماهور با یکیشون درگیر می شه اون با چاقو بهش می زنه و فرار می کنه. ماهور بعد چند روز آن فرد را می بینه و با کتک می بره پیش یکی از لوطی های محل. نوچه آن لوطی در یک فرصت مرد دستگیر شده را می کشد و اسلحه را در دستش می گذارد. نامزد ماهور می خواهد نامزدی اش را در تالار بگیرد که ماهور قبول نمی کند. دختر نظیف به ماهور می گوید اگر عاشق نیستی ازدواج نکن من بدون عشق ازدواج کردم ناراحتم. به نظر دختر نظیف و ماهور یک حسی به هم داشتند قبلا.

گرداوری:اموزشکده ما

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 97
  • کل نظرات : 13
  • افراد آنلاین : 16
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 48
  • آی پی دیروز : 15
  • بازدید امروز : 63
  • باردید دیروز : 25
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 157
  • بازدید ماه : 157
  • بازدید سال : 8,972
  • بازدید کلی : 153,939